یه روزی....
یه روزی....

یه روزی....

جمله

یه لحظه 

یه جمله 

مثل لحظاتی که تو کنارمی  

ادامه مطلب ...

مادربزرگ

امروز صبح مادر بزرگ جناب آقای همسر فوت شدن  ادامه مطلب ...

14 ساعتٍِِِِِ خوب

دوشنبه سه شنبه خیلی عصبانی بودم اصن حسی خوبی نداشتم از طرفی نگرانی های شغلی همسرم وکار جدیدی که میخاد شروع کنه از طرفی نگرانی امتحان پره کارهای پایان نامه  نمیدونم باعث شده بود قاطی کنم   ادامه مطلب ...

صبحونه باید پختنی باشه (:

امیدوارم من وآقای همسر زودتر بریم خونه خودمون صبحا زود بیدار شیم و از این صبحونه ها درست کنیم


  ادامه مطلب ...