یه روزی....
یه روزی....

یه روزی....

صبور

یکسال با همه سختی ها پستی بلندیهاش گذشت 


نمیدونم چرا ولی حرف زدنم نمیاد   

همه چیز درست میشه 

اگه بتونم همه چیز را با جزییات بنویسم چند سال دیگه به همه چیز میخندم مثل تمام سختی هایی که تا حالا بعد از رد کردنشون خندیدم

کاش از همین الان بخندم 


قلب خودتو که بهم داده بودی چرا یه قلب دیگه بهم دادی

اون کفش رو فرشا خییییییییلییییییییییییی خوشگلن خیلی مرسی آقای همسر مهربونم


تو خیلی خوبی


ازت ممنونم


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.