-
پایان نامه
پنجشنبه 5 دی 1392 22:54
خب بالاخره نوشتیم الان که لب تاب رو باز کردم و دیدم که خانم دکتر برام نوشتن تایید شد چقدر خوشحالم خدایا ممنون یه جوری پیچونده شدم اما رسیدم به اونجایی که باید امروز پنجم دیه و من هنوز هیچی برای پره نخوندم خیلی فکرای خوب دارم امیدوارم خسته نشم تو این هفتاد روز باید پر انرژی و به شکل خود خفه کنی درس بخونم فهمیدم؟! مثل...
-
خیلی زود گذشت
یکشنبه 1 دی 1392 21:04
خیلی خیلی زود گذشت تموم شد استاجری حالا باید خودمو باید برای امتحان پره خودمو اماده کنم دیشب شب یلدا بود ما باهم رفتیم بیرون اما نشد بریم اخه مامان خونه تنها بود و وقتی زنگ زدیم گوشی رو برنداشت باید بیشتر حواسم به اطرافیانم باشه زندگی خیلی سریع پیش میره خیلی... تغییرات خیلی سریعی که اظرافم اتفاق می افته خیلی چیزای...
-
صبور
چهارشنبه 22 آبان 1392 12:00
یکسال با همه سختی ها پستی بلندیهاش گذشت نمیدونم چرا ولی حرف زدنم نمیاد همه چیز درست میشه اگه بتونم همه چیز را با جزییات بنویسم چند سال دیگه به همه چیز میخندم مثل تمام سختی هایی که تا حالا بعد از رد کردنشون خندیدم کاش از همین الان بخندم قلب خودتو که بهم داده بودی چرا یه قلب دیگه بهم دادی اون کفش رو فرشا...
-
فاصله بیشتر میشود
شنبه 13 مهر 1392 21:31
آقای همسر خونه سبزت مبارک به اندازه میکرومتر های فاصلمون دوست دارم امیدوارم مواظب خودت باشی پنج شنبه جمعه که اونجارودیدم خیالم راحت شد ولی شب که تو اتاقت بودم داشتم از دلتنگی میمردم پنجشنبه کشیک تهران شمال دریا دریا دریا جمعه شمال تهران دلتنگی گریه بغض کیف قهوه ای پیرهن چهارخونه سبز ماشین حساب کف اتاق برگه های مرخصی...
-
دست
دوشنبه 8 مهر 1392 21:44
دستمو بگیر ههههههههههه سرت کلاه گذاشتم حالا که گرفتیش باید بخوریش با چه سرعتی کیک شکلاتی رو گذاشتی تو دستات آقــــــای همسر بازیگوش من صبح باهم سر کار رفتن بسی خوب است بســـــــــــــــــــــــی
-
جمله
شنبه 30 شهریور 1392 21:01
یه لحظه یه جمله مثل لحظاتی که تو کنارمی مثل لحظات مونده به امتحان چشم مثل جمله ای که امشب گفتی خوشحالم کردی..... مثل لحظاتی که منتظرم بیای مثل جمله هایی که هنوز برای امتحان نخوندم چه قدر خوبه که هستی حتی با فاصله هیچ وقت لبخند بزرگ منو وقتی میفهمم داری میای حتی تو بدترین شرایط ندیدی از لبخند اون شکلک وایبر هم بزرگتره...
-
مادربزرگ
پنجشنبه 28 شهریور 1392 13:58
امروز صبح مادر بزرگ جناب آقای همسر فوت شدن از اونجایی که شهرشان دوره منم تازه صورتمو. لیزر کردم امتحان چشم هم دارم هفته ی دیگه مریم تو این مدت هی اتفاقات پیچیده برای زندگیمون افتاده احساس میکنم. یه دوره جدید تو زندگیمون داره شروع میشه اوه مای گاد پلیز هلپ مای هازبند اند می:-) تو اینجا هم باز به آقای همسر فوت مادربزرگش...
-
14 ساعتٍِِِِِ خوب
پنجشنبه 7 شهریور 1392 12:37
دوشنبه سه شنبه خیلی عصبانی بودم اصن حسی خوبی نداشتم از طرفی نگرانی های شغلی همسرم وکار جدیدی که میخاد شروع کنه از طرفی نگرانی امتحان پره کارهای پایان نامه نمیدونم باعث شده بود قاطی کنم خیلی وقت بود که دلم کباب میخاست کباب برگ یکی از مهمترین چیزایی که من حتما توجهازم میبرم منقله البته اگه خونمون باربی کیو نداشته باشه...
-
صبحونه باید پختنی باشه (:
یکشنبه 3 شهریور 1392 21:07
امیدوارم من وآقای همسر زودتر بریم خونه خودمون صبحا زود بیدار شیم و از این صبحونه ها درست کنیم ۱ - صبحانه کامل انگلیسی عکس از فرن تقی زاده شامل لوبیا، سوسیس، بیکن (گوشت خوک ورقه شده) ، تخم مرغ، قارچ، گوجه، پودینگ سیب زمینی و در صورت تمایل پودینگ سیاه و نان تست می باشد. این صبحانه با چای، قهوه و یا آب پرتقال صرف می...
-
فلافل باسلف سرویس
یکشنبه 27 مرداد 1392 17:14
امروز با س.س و ف.ج رفتیم یه فلافلی که سلف سرویس داشت فک کن با هزار تومن هرچندتا قرص فلافل که دوست داشت هر قدر سالاد خیار شور گوجه کلم میتونی بخوری تازه فلافلاشم خیلی خوشمزه بود البته نونش کوچیک بود تو شهر ما دوتا قرص فلافل هزارتومنه یه چیز جالبه دیگه اینکه فلافلی تو یه جای پایین شهر بود ومردم اونجا هم رحم نمیکردن ولی...
-
2week end
شنبه 26 مرداد 1392 18:48
یه چیزایی رو میبینی فک میکنی خیلی خوبه ولی نیست یه چیزایی رو میبینی فک میکنی خیلی بده ولی نیست من زیاد فک میکنم که چی خوبه چی بده گاهی درست انتخاب میکنم گاهی غلط گاهی هم بعضی انتخابم خیلی بعدها وعلوم میشه که چه جوری بوده این اخر هفته خیلی اخر هفته خوبی بود من خوب برخورد کنم با مسائلی که همیشه آخر هفته ما رو خراب میکرد...
-
من .... نمیرم
چهارشنبه 23 مرداد 1392 19:59
-
فکر
سهشنبه 15 مرداد 1392 21:29
هیچ وقت به اشتباهات دیگران فک نکن من هر وقتم حتی فقط فکر کردم که چرا فلان شخص فلان اشتباه رو حتی فقط فکر میکنم بلافاصله خودم همین اشتباه رو میکنم خصوصا در یه موردی انقد فک کردم که خودم...... حالا مجبورم همش به این فکر کنم که من چرا این اشتباه انجام دادم انقد ذهنمو درگیر کرده که خیلی وقته به اشتباه دیگران فک نمیکنم تا...
-
34 روز(بخور بخور)
یکشنبه 6 مرداد 1392 20:03
بالاخره بعد از 6 روز تعطیلی ما رفتیم کلاس رادیو استادش خیلی ادم جالبی بود یه خانم دکتر جون وپر انرژی از این ادمای راحت البته ظاهرش ورفتارش این جوری بود دکتر س.ش اینا هم بخور بخورهای من برای جناب همسر در سومین افطار مشترک جناب آقای همسر بسی شگفت(باضمه روی گاف بخانید :) )زده شدند ومراتب سپاس را به جای اوردندی وگفتند: ای...
-
:(
یکشنبه 6 مرداد 1392 01:43
-
30 روز(نمیخام)
چهارشنبه 2 مرداد 1392 14:50
امروز پایانامه برداشتم با دکتر ب استاد مشاورمم دکتر خ شد متخصص عفونی خدایا کمکم کن خوب بشه من نمیخام پزشک عمومی بمونم یکی کمک کنه چجوری بخونم چی کار کنم امیدی هست آیا؟ حالم بده حالم بده نمیخام پزشک عمومی باشم نمیخاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم امشب جناب برادر با خانواده میان خونمون حالم بده کاش جناب همسر...
-
29 روز(خدا حافظ هبیف،سلام آرمسترانگ)
سهشنبه 1 مرداد 1392 00:36
خب اینم از پوست فردا رادیولوژی بیمارستان ش.ب میگن رادیو آفه ببینیم چی میشه امروز سر پایانامه بسی حرص خوردم من آدم ساده ایم بابام همیشه میگه من نباید میگفتم باکی دوست دارم پایان نامه بردارم نوشتنش اینجا باعث میشه بهتر توذهنم بمونه که دیگه همیچین کاری نکنم حتی اگه توقع یه رفتاری رو از کسی ندارم توی یه مغازه کپی نوشته...
-
:(
یکشنبه 30 تیر 1392 16:34
-
28 روز(لوح سپاس) :)
یکشنبه 30 تیر 1392 14:11
برای جناب همسر جان
-
28 روز(بخون)
یکشنبه 30 تیر 1392 14:02
این وبلاگ و من میخونم تقریبا هر روز قشنگه خصوصا این متن «جاها عوض میشود »دوست داشتی بخون وبلاگ جالب
-
27 روز(روزه خوری)
شنبه 29 تیر 1392 23:12
روز جمعه یه روز خاص بود روز خواب روزی که یه نفر توش روزه خوری کرد ولی هیچی نخورد اصلا به دلش نچسبید فک کنم روزه خوری یعنی من وادارش کردم روزه اشو بخوره (یه همچین آدم مستبدی هستم من )والا.... ملت فرار میکنن میرن مسافرت حالا شما که اومدی مسافرت میخای زود برگردی که روزه اتو نخوری بخور جانم بخور اولین افطار مشترکی که...
-
25روز(ان ام بانو)
پنجشنبه 27 تیر 1392 17:22
یه سری آدمهایی هستن شخصیت جالبی دارن برخلاف اون دوتا موجود غیر قابل تحملی که قبلا صفات فضائلشون ذکر شد یه دوستی دارم ادم جالبیه شاید از لحاظ اعتقادی باهم یکم فاصله داشته باشیم ولی خیلی از صفاتش برام قابله تحسینه آدمیه که غصه ی چیزی رو نمیخوره دختر مهربونیه ولی درعین حال اجازه نمیده کسی حقشو پایمال کنه درعین اینکه حجاب...
-
25 روز (چرا)
پنجشنبه 27 تیر 1392 11:03
-
24 روز
چهارشنبه 26 تیر 1392 19:20
دوست داشتن یا عشق دوست دارمت باعشق اینو از یکی شنیدم یه آدم عاشق شاید...... بعدها فهمیدم آهنگ اونوقتا تو مود اهنگ نبودم یه مدت بودم الان دوباره نیستم دلم میخاد نباشم شنیدن اهنگ رو وقتی سنم کمتر بود مسخره میدونستم مثل رقصیدن قبلترها که خیلی منطقی تر بودم میخام مثل قبلم باشم خود خود خودم که دوستش داشتم
-
24روز(خاله زنک)
چهارشنبه 26 تیر 1392 17:02
یعنی بعضی آدما چه شخصیت داغونی دارن... نمونش همین «مهـ... » با ادم حرف میزنه براساس سطح مادیش واینکه اگه آدم ساده ای باشی یعنی نشده تا حالا من یا«مــــ» باهاش حرف بزنیم یه جوری ضایمون نکنه یا حرفامونو حتی اگه حساب باشه مسخره میکنه البته من یه بار بهش گفتم دقیقا با یه لحنی شبیه لحن خودش گفتم«تو که نمیفهمی چرا نظر...
-
تنها تو می مانی
چهارشنبه 26 تیر 1392 15:22
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد ای عشق از آتش اصل و نسب داری از تیره ی دودی ، از دودمان باد آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد هفتاد پشت ما از نسل غم بودند ارث پدر ما را ،...
-
22روز (افطار باطعم.....)
دوشنبه 24 تیر 1392 23:45
-
22روز(مو2)
دوشنبه 24 تیر 1392 20:35
خب مدل بعدی ریزش مو مدل ریزش موی اندروژنیک زنانه هستش: یه ریزش موی شایع ارثی در مرکز سر هستش از خانمه میپرسیم برادر یا عمو داییت ریزش دارن؟یا طاس هستن؟ ریزش موی تدریجی هستش واز 20تا 30 سالگی شروع وتا 49 سالگی ادامه پیدا میکنه موهامثل ریزش موی قبلی کوتاه وشکننده یا در اصطلاح مینیاتوری میشن اولین تغییر غلبا پهن شدن فرق...
-
22روز (مو)
دوشنبه 24 تیر 1392 15:13
هوس کردم درمورد ریزش مو بنویسم وقتی دارم مینویسم یه جاهایی برام سوال پیش میاد برمیگردم کتابو نگاه میکنم رشد مو سه مرحله داره 1)اناژن که فاز رشد مو هستش وسه سال تا6سال طول میکشه موهای ادما به طور متوسط ماهی یه سانت بلند میشه برای همین ما فک میکنیم که که موهامون از یه حدی بلندتر نمیشه درواقع موهای هرکس یه فاز اناژن خاصی...
-
روز22(پوست)
دوشنبه 24 تیر 1392 14:26
این کورس پوست هم تمومی نداره ها امروز صبح اصن دلم نمیخاست برم ولی در کل جالب بود به نظر من درس مینور دوهفته بسشه یه هفته هم تعطیلی والا جالبترین چیزی که دکتر سعیدیان بهمون گفت این بود که چه جوری میشه یه نفر یه شبه موهاش سفید بشه ؟اگه کسی آلوپسی آره اتا بگیره بر اثر یه استرس ممکنه یه شبه موهاش بریزه وچون الوپسی اره اتا...