یه روزی....
یه روزی....

یه روزی....

27 روز(روزه خوری)

روز جمعه یه روز خاص بود روز خواب روزی که یه نفر توش روزه خوری کرد ولی هیچی نخورد اصلا به دلش نچسبید فک کنم روزه خوری

یعنی من وادارش کردم روزه اشو بخوره (یه همچین آدم مستبدی هستم من)والا.... 

 

ملت فرار میکنن میرن مسافرت حالا شما که اومدی مسافرت میخای زود برگردی که روزه اتو نخوری بخور جانم بخور



اولین افطار مشترکی که دوتایی تنها باهم بودیم 5 شنبه تو خیابون

اسم اون خیابونو با اینکه هزاران بار ازش رد شدم نمیدونستم

با یه لیوان خاک شیر با دوتا نی

این بهترین افطاری بود که خوردم

بعدم که نماز خوندیم توی حرم وبا هم دوتایی*رفتیم شهرما چی خوردیم:





همبرگر که سیر شدیم نخوردیم نصیب یه سری انسان گامبالو شد


بعدش پیاده رفتیم وخوندیم خوشحال وشاد وخندانیم ...

تو خجالت میکشیدی دستاتو که تودستام بود تکون بدی همه جا تاریک تاریک بود ومن تو کلم پره شیطونی

تو حالت خوب نیود چشات سفیدی میرفت

مثل تو که هیچ وقت نمیتونی حال بد منو ببینی منم نمیتونستم

نشستیم تو ایستگاه اتوبوس خیلی نگرانت بودم خیلی

کل جمعه رو خواب بودیم ولی چسبید



خیلی روز خوبی بود


جالب بود ولی خاک شیر نبود که اب شیر بود

یه لیوان خاک شیر یا همون اب شیر با تعداد خاک شیر قابل شمارش 1000 تومن فک کنم سکه هزار تومنی قرار وارده بازار بشه

یعنی چی اونوقت این قیمتهای فاجعه امروز با «مـــ»رفتیم خرید از این مغازه تا اون مغازه قیمتها فرق فاجعه ای داشت

نظرات 3 + ارسال نظر
maryam یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 00:37 http://marmaryjooni.persianblog.ir

ببخشید *شام* نه شان![:S005:]

خواهش میکنم ولی من کجا نوشتم شان چند بار نوشتومو خوندم من اصن حرفی از شام نزدم نوشتم افطاری
درضمن اون شام داده نه من
من میخاستم عکس میزو بذارم که یادم رفت

maryam یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 00:36 http://marmaryjooni.persianblog.ir

یعنی یه شان دادی بهش...فاکتورش و گذاشتی تو وبت؟!!!!!!!!!!!!!!!![:S025:]
نکن...نکن این کارا رو عاقبت نداره![:S012:]

ali یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 00:10 http://melibux.vcp.ir

سلام دوست من وبسایت باحالی داری دمت گرم برای کسب درآمد واقعی و معرفی سایتهای کلیکی واقعی به ما سر بزنید خوشحال میشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.