یه روزی....
یه روزی....

یه روزی....

خیلی زود گذشت

خیلی خیلی زود گذشت

تموم شد استاجری حالا باید خودمو باید برای امتحان پره خودمو اماده کنم

دیشب شب یلدا بود ما باهم رفتیم بیرون اما نشد بریم اخه مامان خونه تنها بود و وقتی زنگ زدیم گوشی رو برنداشت

باید بیشتر حواسم به اطرافیانم باشه  


زندگی خیلی سریع پیش میره خیلی...

تغییرات خیلی سریعی که اظرافم اتفاق می افته خیلی چیزای جدید میبینم آدمها خیلی سریع دارن عوض میشن شاید داریم تغییر قرن میدیم به خاطر همین سرعت تغییر بالا رفته


خدایا کمکم کن خیلیییییییییییییییییییییییییییییی


باید بیشتر درس بخونم باید بخونم وبخونم

باید بخونم باید بدونم

باید بیدار و هوشیار باشم

خدایا کمکم کن




میان عاشق و معشوق بسیار است

چو یار ناز کند شما نیاز کنید



زندگی من خیلی سریع پیش نمیره داره میگذره سریع هم می گذره اما تغییراتش سریع نیست اما دنیا داره به سرعت تغییر می کنه






هفته پیش تو امتحان داشتی و این هفته من

وحالا من تنها اینجا نشستم تنهای تنها البته با رادیو




اینجا بدونت سختی کشیدم

هرچی که گفتی به جون خریدم.....





تو اونجا تنها کاش کمتر لجبازی میکردی

ومهمتر از اون اینکه از این به بعد کمتر لجبازی کنی........



برای انجام بعضی کارها باید گفت به چه قیمتی؟




اینکه گاهی یه چیزایی رو به روت میارم چون با زبون بی زبونی سعی میکنم بفهمونمت ولی .....


سمیرا داره اشتباه منو میکنه

امیدوارم مثل من نشه


همیشه وقتی یه اشتباهی رو مرتکب میشم فکر میکنم من بدترین آدم روی زمینم وهیچ کس مثل من اشتباه به این بزرگی رو مرتکب نمیشه

من همیشه حق اشتباه رو از خودم گرفتم

حالا که به دیگران نگاه میکنم اما همه اشتباه میکنن


خدایا اشتباهاتمو درست کن

ممنون!






نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.